از همه جا شکلک برا نی نی هامون

آی مژده مژده مژده

آی مژده مژده مژده عید و وقت شادی ست اخم هات رو باز کن ازهم وقت غم و غصه نیست آیینه بگیر تو دستات نگاه بکن به چشمات بگو به خودت مبارک آی مژده مژده مژده عید و وقت شادی ست اخم هات رو باز کن ازهم وقت غم و غصه نیست آیینه بگیر تو دستات نگاه بکن به چشمات بگو به خودت مبارک تا که بخنده لبهات روز به این قشنگی جشن به این بزرگی پس چرا شاد نباشیم بگو یا علی تا پا شیم با هر کی قهری امروز زود بکن آشتی آشتی بهش بگو که از اون کینه به دل نداشتی روز به این قشنگی جشن به این بزرگی پس چرا شاد نباشیم بگو یا علی تا پا شیم یادت نره که امروز یک روز خیلی خوبه شاید که مهمون بیاد در خونت رو بکوبه مهمون حبیب خداست پس قدمش مبارک برو به...
12 بهمن 1391

توپ نی نی

  نی نی کو چولو یه توپ داشت به رنگ قرمز وزرد یه روز که رفت تو کوچه  اونو تو بازی گم کرد فکر می کنه که   نی نی کو چولو یه توپ داشت به رنگ قرمز وزرد یه روز که رفت تو کوچه  اونو تو بازی گم کرد فکر می کنه که توپش پیدا نمی شه دیگه نی نی توی خیالش ساخته هزا ر تا قصه هی با خودش تو خونه حرف میزنه با قصه  از دست من فرار کرد چون بچه ای بدم من  از بس که توی بازی لگد به اون زدم من  ای توپ نازنینم برگرد بیا به خونه  فقط قلت می دم من خدا خودش می دونه ...
12 بهمن 1391

صابون

کی بود کی بود؟ یه صابون کوچیک موچیک گریه می کرد چیلیک چیلیک     کی بود کی بود؟ یه صابون کوچیک موچیک گریه می کرد چیلیک چیلیک   غصه می خورد همیشه می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه   هر روز دارم آب می خورم تَر می شم ولی کوچیک تر می شم   رفتم پیشش نشستم براش یه خالی بستم   گفتم من هم اون قدیما غول بودم مثل تو خنگول بودم     کوچیک شدم که با تو بازی کنم   سُرت بدم سُرسُره بازی کنم ...
11 بهمن 1391

پلیس

شبا که ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره ما خواب خوش می بینیم اون دنبال شکاره   شبا که ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره ما خواب خوش می بینیم اون دنبال شکاره آقا پلیسه زرنگه با دزدا خوب می جنگه ما پلیس رو دوستداریم بهش احترام می ذاریم ...
11 بهمن 1391

یک روز آقا خرگوشه

یک روز یه آقا خرگوشه اومد دمه خونه موشه موشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت: آخ وایسا جونم کارت دارم یک روز یه آقا خرگوشه اومد دمه خونه موشه موشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت: آخ وایسا جونم کارت دارم من خرگوش بی ازارم کاریت ندارم از سوراخت بیا بیرون نمیخوای مهمون مادر موشه عاقل بود زنی باهوش و کامل بود نگاهی کرد به مهمون گفت به بچه موش: نترس جونم اون مهمونه خیلی خوب و مهربونه زود برو به اون سلام کن بیارش خونه. ...
11 بهمن 1391

کتاب

دوست خوبه پسر جون میده کتابی به اون می گه بخون قصه هاش  اما مواظبش باش دوست خوبه پسر جون میده کتابی به اون می گه بخون قصه هاش  اما مواظبش باش با خوشحالی پسر جون تو حیاط خونشون میشینه نزدیک آب تا که بخونه کتاب وقتی کتابو خوندش اونو زمین کوبوندش اینورو و اونور پرید زیر پاهاشو ندید جفت پا پرید رو کتاب هم پاره شد هم خراب پیش خودش گفت خدا چی کار کنم من حالا رفت و کتابو خرید اونو تو کاغذ پیچید کادو رو برداشت و برد به دوست خوبش سپرد دوست خوب پسر جون شدش چه شاد و خندون آی بچه های زیبا هستش کتاب دوست ما جوری بخونین کتاب ...
11 بهمن 1391

آرزوي من

آرزوي من   رفتم به باغ گلها پروانه ای را دیدم دنبال اون پروانه   آرزوي من   رفتم به باغ گلها پروانه ای را دیدم دنبال اون پروانه تا ته باغ دویدم دیدم نشست رو گلها اونها را خوب نگا کرد یه غنچه از خواب پرید آروم  چشاشو وا کرد پروانه ی بازیگوش به روی غنچه خندید با شادی و محبت صورت او را بوسید من که دیدم پروانه رو برگِ گل می شینه خنده ی غنچه ها را رو  شاخه ها می بینه آرزو کردم: ایکاش منم پروانه بودم به سوی باغ و بستان همش روانه بودم   ...
11 بهمن 1391

اتل متل يك مورچه

  اتل متل يك مورچه اتل متل یه مورچه             قدم می زد تو کوچه            اتل متل يك مورچه اتل متل یه مورچه             قدم می زد تو کوچه          اومد یه کفش ولگرد                پای اونو لگد کرد  مورچه پا شکسته          راه نمی ره نشسته          &nb...
11 بهمن 1391

اتو

دویدم و دویدم به یک اطو رسیدم   گفتم چه دم درازی   دویدم و دویدم به یک اطو رسیدم   گفتم چه دم درازی میای با من تو بازی اطو دمش را تاب داد با دست به من جواب داد خطر داره بازی با من نشو تو هم بازی من تنم همیشه داغه یه چشم دارم چراغه پیف می کنم پاف می کنم پیرهنتو صاف می کنم اگه به من یه روزی دست بزنی می سوزی ...
11 بهمن 1391